خاطرات سه ماهه اول (1)
سلام قندكم، مسافر كوچولوم، الهي كه من فدات شم عزيزم... امروز ميخوام از اولين روزي بگم كه قشنگترين روز من و بابايي شد و فهميديم شما مهمون كوچولوي دل من هستي ولي قبلش مي خوام اولين يادداشتي رو كه برات نوشتم اينجا بذارم تا هر وقت كه بزرگ شدي بخونيش و بدوني مامان ندا چقدر دوستت داره. اين يادداشت رو در تاريخ 8/10/92 يعني وقتي دو ماهم بود برات نوشتم عزيز دلم... " دو سه هفته س قصد كردم برات بنويسم عزيز دلم ولي انقدر حالم بده و تحت فشارم كه اصلا حال و حوصله نداشتم. تو اين مدت توي اينترنت خيلي سرچ كردم و وبلاگهاي زيادي رو ديدم كه ماماناي مهربون و چشم انتظار واسه ني ني هاشون درست كرده بودن و خاطرات بارداريشون رو مينوشتن. خيلي دلم خوا...
نویسنده :
مامان ندا
9:06