باربد مامان و باباباربد مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

شاهزاده کوچک من

اولين حركت

1392/11/28 9:02
نویسنده : مامان ندا
153 بازدید
اشتراک گذاری

سلام پسر قشنگم

امروز چهارمين روز از هفته شانزدهمته داري كم كم بزرگ ميشي قربونت بره مامانيبغل

تو اولين روز از اين هفته يعني 23/11/92 يه اتفاق خيلي جالب و قشنگ افتاد كه ماماني رو خيلي خوشحال كرد هورا

صبح حدود ساعت 5:30 بود كه با صداي زنگ موبايل از خواب پريدم آخه گوشيم توي هال بود تا رسيدم به گوشي قطع شد. شماره رو كه نگاه كردم آشنا نبود. دوباره برگشتم تو اتاق و روي دست چپم دراز كشيدم شما هم طبق معمول مثل يه توپ گرد جمع شدي همونجا. چند دقيقه اي نگذشته بود كه يه دفعه احساس كردم يه چيزي به شكمم يه ضربه كوچيك و آروم زد اولش گفتم شايد اشتباه كردم اما بعد از چند دقيقه دوباره يه ضربه كوچولوي ديگه حس كردم. از خوشحالي بلند شدم نشستم بابايي رو هم بيدار كردم و بهش گفتم. بعدم دستشو گذاشتم رو شكمم كه شايد اونم حس كنه ولي شما كه خيلي ناقلا و بازيگوش تشريف داريدعینک بابايي رو گذاشتي سر كار و ديگه ضربه نزدي. ولي من انقدر خوشحال بودم كه نگو و كلي هم قربون صدقه ت رفتم.

بازم منتظر تكونات هستم عشق منقلب

در ضمن همون روز هم من و بابايي رفتيم برات يه كفش خيلي ناز و خوشگل خريديم قربون اون پاهاي كوچولوت برم.ماچ

 اينم دو تا عكس خوشگل از كفشاي عشقم

 كفش قند عسل 1

 

كفش قند عسل 2

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

علی
26 بهمن 92 14:30
قربونت برم امروز هم ، من مامانی رو سر کار گذاشتم نمیدونم چقدر گرسنه بود ، مرتب زنگ میزد ببینه رفتم خونه یا نه؟!!!!!!!!! و من ............................
مامان ندا
پاسخ
بابايي بدجنس
علی
6 اسفند 92 8:53
قربونت برم عزیزم