باربد، از مراسم شیرخوارگان تا شام غریبان
پسر دلبندم
روز جمعه صبح من و شما و خاله سارا و بابا رفتیم مراسم شیرخوارگان حسینی. مامانی خیلی دلش میخواست بیاد اما متاسفانه حالش خوب نبود. کلی نی نی اومده بود که همه شون از دیدن همدیگه به هیجان اومده بودن و حسابی حسینیه رو شلوغ کرده بودن. از نوزاد چند روزه تا بچه های 10- 12 ساله اونجا بود. اونجوری که فکر میکردم پر شور نبود ولی در کل خوب برگزار شد. تصویر شما هم چند بار رفت روی آنتن. توی مراسم خیلی پسر خوبی بودی و اصلاً مامان رو اذیت نکردی. لباست با همه تفاوت داشت چون بقیه نی نی ها لباس سبز پوشیده بودن اما مال شما سفید بود و همین باعث شده بود وقتی مراسم از تلویزیون پخش شد همه براحتی شما رو تشخیص بدن. بابایی هم حسابی ازت عکس انداخت.
اینم تصویر پخش شده شما از تلویزیون
برای مراسم تاسوعا و عاشورا نشد بریم ولی از تلویزیون با هم تماشا کردیم.
اما شام غریبان رو رفتیم. اول شمع روشن کردیم اما چون خیلی تاریک بود نتونستم عکس بگیرم. بعدم رفتیم برای دیدن دسته. بچه های کوچولو توی دسته خیلی بانمک زنجیر میزدن. کلی برای همه دعا کردم بخصوص برای دوستای وبلاگیمون. ایشالا امام حسین (ع) حاجت همه رو میده. آمین ...