باربد مامان و باباباربد مامان و بابا، تا این لحظه: 9 سال و 9 ماه و 8 روز سن داره

شاهزاده کوچک من

باربد و تجربه های جدید

1393/8/1 2:10
نویسنده : مامان ندا
841 بازدید
اشتراک گذاری

پسر عزیزم قبل از اینکه اتفاقات این چند روز رو بنویسم حتما باید از شاهکار امروزت بگم که در آینده وقتی اون رو خوندی ببینی که چقدر شیطونی میکردی.

امروز ظهر برای یه لحظه تکیه ت دادم به بالش که برم واسه بابایی ناهار بکشم، همینکه پامو گذاشتم تو آشپزخونه دیدم صدای گریه ت بلند شدم دویدم تو هال دیدم  با صورت افتادی رو فرش. سریع بلندت کردم و گرفتمت تو بغلم بوسه بارونت کردم و البته به شوخی هم دعوات کردم. زمانیکه وضعیت رو بررسی کردم متوجه شدم مثل همیشه که وقتی به کمر خوابی سعی میکنی اول سرت بعد کمرت رو بلند کنی دقیقا همین کار رو انجام دادی و باعث شده شیرجه بزنی رو فرش.

فعلاً تصمیم گرفتم به هیچ عنوان به این حالت حتی برای یک ثانیه هم تنهات نذارم  و اگر قرار شد بشینی خودم حتما کنارت باشم. آخه وروجک من مدتیه علاقه خیلی زیادی به نشستن و ایستادن پیدا کرده و از خوابیدن اصلاً خوشش نمیاد.

خلاصه کلام اینکه همه چیز رو میخوای خیلی زود تجربه کنی و مرتباً باید حواسمون بهت باشه.

دو سه روزه به شدت دوست داری انگشتاتو بمکی نمیدونم علتش چی میتونه باشه شاید میخوای دندون در بیاری شایدم تازه دستاتو شناختی و میدونی چه کاربردی میتونه داشته باشه چشمک وقتی هم شروع میکنی به خوردن دستات چنان صدای ملچ مولوچی راه میندازی و بقدری با نمک میشی که همونجا قصد میکنم درسته قورتت بدم.

گاهی اوقات وقتی در حال شیر خوردنی یه دفعه سینه مو ول میکنی و یه صدایی از ته گلوت میدی بیرون و میخندی  و با اون چشمای گیرا و خوشگلت بهم زل میزنی که نمیدونم معنی ش چی میتونه باشه شاید میخوای بهم بفهمونی از اینکه دارم شیر خودمو بهت میدم خوشحالی!

یه عروسک فیل صورتی هم داری که از صدای مهره های توش خیلی خوشت میاد و هر وقت برات تکونش میدم کلی میخندی گاهی حتی با صداش خوابت هم میبره.

 

عروسک فیل و باربد

 

دیروز دو تا جای نیش پشه یکی روی انگشت سبابه دست راستت و یکی هم روی چونه ت دیدم  که امروز بهتر شده بودن. موقع بازی کردن کف پاهات رو به دهنم نزدیک میکنم مثلاً دارم می خورمشون خیلی دوست داری و کلی غش میکنی از خنده. دیروز ظهر تازه از خواب بیدار شده بودی گرفته بودمت رو هوا داشتم باهات بازی میکردم که یکدفغه هر چی شیر خورده بودی تو صورتم آوردی بالا البته خدا رو شکر تو دهنم چیزی نرفتآرام بعدم خودت شروع کردی خندیدن و از قرار معلوم از کارت خیلی هم راضی بودی.

از دیروز برات جلوی تلویزیون بالش رو تکیه میدم به مبل و مینشونمت سر زمین برات کارتون میذارم، قربونت برم انقدر قشنگ به صفحه تلویزیون خیره میشی که آدم دوست داره بخوردت.

باربد و تی وی

باربد و تی وی

باربد و تی وی

البته از اونجاییکه عادت به پا زدن داری و ماشاله روز به روز هم پاهات دارن قوی تر میشن انقدر پا میزنی تا بالاخره درازکش میشی.

تکیه دادن باربد

تکیه دادن باربد

هر چیزی رو هم که جلوی پات باشه که مهمترینشون هم شکم مامانیه وقتی تو بغلم یا روی پاهامی هُل میدی.

چند روزه آب دهنت هم مرتب آویزونه . کلی هم حباب های خوشگل درست میکنی.

امروز خاله سارای بلات اومد خونه گفت میخوام باربد رو ببرم پیش دایی ش. منم که تحمل یک ثانیه دوریت رو ندارم قبول نکردم. بابایی که رفت دانشگاه یه لحظه داشتم میز آرایش رو مرتب میکردم متوجه شدم خاله نیستش به سرعت برق از اتاق زدم بیرون دیدم خاله ت مثل یه هندونه زدتت زیر بغلش و داره میره دم در که ببردت بیرون. منم در یک عملیات ضربتی از دستش قاپیدمت و بغلت کردم. انقدر حرکت من و خاله خنده دار بود که تا 5 دقیق بعد فقط میخدیدیم.

خلاصه آماده شدیم و دور شما هم یه پتو پیچیدم چون هوا یه کم واسه شما سرد شده، و رفتیم خونه دایی. قرار بود مبل های جدیدشون رو براشون بیارن. وقتی مبل ها رو چیدیم دایی میلادت طبق معمول شروع کرد باهات بازی کردن و کلی هم ازت عکس گرفت.

از اینکه کسی ورزش ت بده خیلی لذت میبری بخصوص وقتی دستاتو میبریم بالای سرت حسابی ذوق میکنی و میخندی.

ایشالا همیشه لب تو و همه بچه ها پر از خنده باشه عزیزم. مامان خیلی دوستت داره محبت بوس

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

ترنم
6 آبان 93 8:07
عزیزم چقدر شیرین شده کارای که میکنه دقیقا امیر مهدی هم انجام میده یه بار تو خیابون اینقدر ملچ ملوچ کرد و دستاشو خوردکه یه آقایی برگشت پشت سرش و پرسید این کوچولو شماست اینجوری میکنه کلی هم خندید این پشتت رو خوندم یادم افتاد منم برا امیر مهدی بنویسم این کارا رو میکنه راستی ندا جون یکم براش زود نیست بشینه ؟؟ من هنوز نمیزارم بشینه مادر شوهرم میگه از 5 ماهگی باید بشینه که پاهاش کوتاه نشه